1- کودکان باید نسبت به رفتاری که مربیان و والدین از آنان انتظار دارند دقیقة آگاهی داشته باشند. کودکان باید بدانند مقررات مربوط به آنان به چه علت و برای چه وضع شده است و دلیل کارها را بدانند تا بهتر پذیرا باشند؛ در این راستا باید سعی شود هر ضابطه و مقرراتی که وضع می شود، دلیل منطقی از دیدگاه کودک داشته باشد.
 
2- به کودکان باید فرصت داد تا رفتار مطلوب و شایسته را مشاهده و تمرین نمایند و بعد از تمرین رفتار خاصی و یا عادت مطلوبی، معلم وظیفه دارد، دلیل درست بودن آن را ذکر نماید. همچنین کودکان باید رفتار صحیح را در عمل بیاموزند.
 
3- مربیان و والدین باید بدانند که عادت شدن رفتار درست، حاصل تمرین و تکرار است و با انجام و تکرار است که عادات مطلوب در وجود کودکان جایگزین می شود. برای ایجاد عادت مطلوب، پی گیری مداوم از طرف مدرسه و خانه به طور هماهنگ، امری ضروری است.
 
4- در اولین بار نباید انتظار داشت که کودک رفتار مطلوب را ارائه داده و مطیع هر دستوری باشد، بلکه باید مدتی بگذرد تا مطلب برایش قابل پذیرش و درک باشد.
 
5- انجام رفتار و کارهای خواسته شده از کود ، باید براساس سن و اقتضای ظرفیت وجودی او صورت پذیرد و حتما توانایی انجام کار برای کودک ومربی محرز شده باشد.
 
6- انتظار رفتاری همانند رفتار بزرگسالان و رعایت میزانها و معیارهای آنان از کودکان، منطقی نیست و مربیان باید رفتاری متناسب با اقتضای سن کودک از وی انتظار داشته باشند.
 
7- والدین و مربیان باید بدانند که موقعیتها می توانند به تغییر رفتار کودکان، بسیار کمک کنند؛ مثلا، برای جلوگیری از اتلاف وقت کودکان در نگاه به تلویزیون، می توان آن را از اتاق هال (جایگاه عمومی) جابه جا کرده و در محلی دیگر که رفت و آمد در آن کمتر است قرار داد؛ در این صورت با تغییر محیط، کودکان ساعتهای کمتری را برای نگاه کردن به تلویزیون اختصاص می دهند.
 
8- اولیا و مربیان باید بدانند که ناسازگاریهای اجتماعی و عاطفی -که تا دوره نوجوانی ادامه دارد - ناشی از محرومیتها و کمبودهای عاطفی و بی توجهی والدین در دوره اولیه کودکی است. بنابراین، چنین کودکانی بیش از دیگران ناسازگار بوده و فاقد قدرت و اراده و خویشتن داری می باشند و بیشتر، رفتاری پرخاشگرانه دارند؛ اغلب حواس پرتی در کلاس داشته و هنگام درس پرتقلا می باشند و حتی زمانی که از آنها تکالیف درسی خواسته می شود، متوسل به دروغ می شوند؛ وسایل اطراف خود را خراب می کنند، عصبانی می شوند و دیگران را کتک می زنند، بدون نیاز، درخواست کمک می کنند و حتی روابط اجتماعی سطحی و ضعیفی دارند.
 
9- دادن آزادی به کودکان موجب ایجاد روحیه استقلال طلبانه و کنجکاوی در آنان می گردد. در نتیجه، تلاش و کوشش آنان در تسلط به محیط، افزایش یافته و دارای روحیه اعتماد به نفس می گردند، به طوری که در برخورد با موقعیتهای جدید، آمادگی استفاده از شیوه های مناسب برای انجام عکس العمل مناسب در وجودشان متبلور می گردد. البته تشویق والدین و مربیان به این امر، کمک بسزایی می کند.
 
10- والدین و مربیانی که از آزادی و حرکت و تکاپوی کودکان جلوگیری می نمایند، باعث از دست دادن یا ضعیف شدن روحیه کنجکاوی و انگیزه استقلال طلبی واعتماد به نفس آنان می گردند، تا آن جا که بیشتر آنها حس ابتکار و استقلال خود را از دست داده و در انجام کارها ناتوان شده و فاقد پایداری و استقامت در کارها می شوند و لذا در برابر مشکلات با سختی و دشواری روبه رو گشته و از انجام کارها سرپیچی نموده و مرتب شکایت می کنند. به نظر می رسد علت این کارها فقدان تشویق و آزادی عمل برای کوششهای اولیه دوران کودکی باشد.
 
11- پایداری لازمه یادگیری موضوعات درسی است تحقیقات به عمل آمده در علوم رفتاری نشان داده است که علت و انگیزه قوی در یادگیری و موفقیت در مدرسه، همان فعالیت و تکاپوی لازم کودکان در دوران هفت سال اول زندگی می باشد. احساس موفقیت در دوران کودکی و کسب تجربه از محیط اطراف خود، از جمله عوامل پایداری و تلاش و کوشش کودک و نوجوان در کسب موفقیتهای آینده زندگی به شمار می رود.
 
12- برخوردهای ناصحیح والدین، یکی از شایعترین علتهای ناسازگاری عاطفی در کودکان است. اختلاف والدین در دشواریهای امور جنسی، عدم همکاری و در یکدیگر، اختلاف سن، اختلاف عقیده و همچنین اختلاف دوستان و فامیل و بطور کلی، فقدان روابط محبت آمیز بین والدین در ایجاد ارتباط بی دغدغه و سالم و با دشواریهای عاطفی و ناسازگاری فردی و مشکلات یادگیری دانش آموزان تأثیر بسزایی دارد.
 
13- بسیاری از پاسخهای آشکار و واکنشهای عاطفی و رفتاری کودک ، بر اثر یادگیری اطرافیان و پاداش تشویقی در خانواده کسب می گردد و در موقعیتهای خارج از خانه نیز تعمیم و گسترش می یابد.
 
14- همانند سازی یا الگوگیری، مکانیسم اساسی در رشد شخصیت فردی و اجتماعی انسان است. کودک در ابتدا با همانندسازی خود با والدین و سپس با اطرافیان و مربیان و معلمان خود، شیوه های مهم رفتار و تفکر و احساس آنها را کسب می کند.
 
15- همانند سازی، جریانی است ناخوداگاه که با احساس لذت و آرامش کودک ، تداعی می شود و ارتباطی تنگاتنگ با منبع پاداش دهنده و تشویق کننده دارد؛ به طوری که کودکانی همانند سازی شدید با والدین و یا مربیان خود دارند که آنان را گرمتر و پر محبت تر و پاداش دهنده تر احساس کنند و این نکته، گواه بر این است که اساس و پایه همانند سازی در عشق و محبت و احترام والدین و مربی نسبت به شخصیت کودک نهفته است. والدین هر قدر بتوانند با کودکان ارتباطی نزدیک حاصل کنند، در ایجاد این جریان، موفقتر خواهند بود. والدین پرخاشگر، فرزندان پرخاشگری را پرورش می دهند و همچنین پدر و مادر مؤدب و با مهر و محبت، کودکان با ادب و پر احساس و با محبتی را تربیت می کنند.
 
منبع: والدین و مربیان مسؤول، رضا فرهادیان، چاپ پنجم، مؤسسه بوستان کتاب، قم 1392